محل تبلیغات شما

مغرور عاشق



یک روز که حالت خوب نیست توی مترو یا اتوبوس پای دختری یا پسری که قیافه اش را دوست نداری لگد می کنی و منتظر می مانی که یک اخم کوچک بکند تا تمام توانت را به کار بگیری برای لت و پار کردنش !

یک روز که حالت خوب نیست دلت نوشیدنی تلخ میخواهد یا شاید دلت آب زرشک می خواهد ، دلت آب انار می خواهد. دلت حتی خون می خواهد. اینکه با اره سر آن دختره صندلی بغلی که بلند بلند حرف می زند را ببری خونش را بریزی توی این لیوان های یک بار مصرف گیاهی و بعد یکدفعه سر بکشی !

یک روز که حالت خوب نیست می روی توی کافه برای خودت یکی از این شکلات گلاسه های سایز خانواده سفارش می دهی و تا آخرش را می خوری .آنقدر که تا چند ساعت بعد حالت تهوع داشته باشی !

یک روز که حالت خوب نیست تنهایی می روی به سفرخانه و قلیون سنگین با قوری چای سفارش میدهی، و ساعتها میکشی و میخوری تا حالت بد شود

یک روز حالت خوب نیست، عاشق خیابون های خلوت و پارکای خلوت میشوی و شب ها ساعت ها اونجا پرسه میزنی

یک روز که حالت خوب نیست وقتی به خوابگاه یا خونه میرسی سریع دوش میگری بعد که میفهمی حوصله شلوغیش را نداری و دوباره میری بیرون

یک روز که حالت خوب نیست، دوست داری ساعتها زیر نم بارون باشی

یک روز که حالت خوب نیست ، شاید سیگاری نباشی اما هوسش را میکنی

یک روز که حالت خوب نیست اعتقاد شدیدی به قانون " گور بابای مردم " پیدا می کنی. تازه می فهمی روزهایی که حالت خوش نیست فقط خودت را عشق است و بس !


من که
به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند
که چپ و راست
به من میخورند

دل حال خوب میخواد، حال خوش

یه نخ سیگار از روی خوشی زیاد

یه پیک‌ ناب برای سرخوشی بیشتر

یه بغل طولانی بخاطر خوشحالی

یه قطره اشک شوق، نه اشک درد و حال بد

بغض


آخرین جستجو ها

هنر؛روشی خاص برای بیان حقایق زندگی begnotomeals رسانه کوهسرخ اخبار علمی ، فرهنگی ، مذهبی اسماعیلیه نیوز صابون بابونه liliratis علم ودانش ارتباطات آنگونه که من دوست دارم اندیشه کنم. گروه مشاورین کیان